شرح آثار منصور هاشمی خراسانی

پایگاه شرح کتاب ارزشمند بازگشت به اسلام اثر علامه منصور هاشمی خراسانی

شرح آثار منصور هاشمی خراسانی

پایگاه شرح کتاب ارزشمند بازگشت به اسلام اثر علامه منصور هاشمی خراسانی

بسم الله الرحمن الرحیم.
ان شاء الله در این پایگاه شرح‌های کتاب شریف بازگشت به اسلام اثر حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی، به 5 زبان زنده‌ی دنیا را قرار خواهیم داد. شرح‌های موجود عبارتند از شرح شیخ صالح سبزواری به زبان فارسی؛ شرح شیخ عبدالسلام به زبان دری؛ شرح دکتر جوادی به زبان انگلیسی؛ شرح قربانف فیض الدین به زبان تاجیکی؛ شرح شیخ ابو ابراهیم سمرقندی به زبان عربی.

آخرین نظرات

(أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطاهرین

پس از آشنایی با «ضرورت و امکان بازگشت به اسلام» به معنای ضرورت و امکان اقامه‌ی عین و کلّ آن در بخش دوم کتاب شریف، به بخش سوم می‌رسیم تا به توفیق خداوند مهربان و تعلیم بنده‌ی صالحش حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، با «موانع بازگشت به اسلام» آشنا شویم؛ با توجّه به اینکه دانستیم مقتضی لازم برای اقامه‌ی عین و کلّ اسلام همواره در میان مسلمانان وجود داشته و با این وصف، عدم اقامه‌ی عین و کلّ اسلام در میان آنان، تنها ناشی از وجود برخی موانع بر سر راه آن بوده و طبیعی است که بدون مبارزه با این موانع و کنار زدن آن‌ها، نمی‌توان به اقامه‌ی عین و کلّ اسلام برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت امیدوار بود. این چیزی است که حضرت استاد را به یک روان‌شناسی و جامعه‌شناسی تاریخی بسیار عمیق در این بخش واداشته است تا راز ناکامی و نابسامانی مسلمانان در طول چهارده قرن گذشته را آشکار کند. نکته‌ی مهم آن است که ایشان برای یافتن موانع اقامه‌ی عین و کلّ اسلام تاکنون، پژوهش در تاریخ اسلام را ضروری می‌داند؛ چراکه معتقد است بدون چنین پژوهشی نمی‌توان به ریشه‌ها و خاستگاه‌های ناکامی و نابسامانی مسلمانان در عصر کنونی پی برد. ایشان در تبیین ضرورت این آسیب‌شناسی تاریخی و توضیح ارتباط آن با شناخت صحیح و کامل آسیب‌های فعلی مسلمانان، به مثابه‌ی مقدّمه‌ی بحث می‌فرماید:)

بی‌گمان چیزی که اکنون مانع بازگشت مسلمانان به اسلام است، همان چیزی است که در گذشته آنان را از اقامه‌ی آن باز داشت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۵ ، ۰۴:۲۲

(أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطاهرین

در درس قبل روشن شد که اقامه‌ی کلّ اسلام به همان اندازه که ضروری است، ممکن است؛ چراکه هر چند متوقّف بر علم به کلّ آن است و علم به کلّ آن منحصر به خداوند است، ولی خداوند این علم را در اختیار برخی از بندگان خود قرار داده و سایر بندگانش را مکلّف کرده است که به آن‌ها مراجعه کنند و آن‌ها به این اعتبار، «خلیفه‌ی خداوند در زمین» شمرده می‌شوند. بنابراین، اقامه‌ی کلّ اسلام تنها هنگامی ممکن است که خلیفه‌ی خداوند در زمین، متمکّن از تعلیم کلّ آن بدون ترس و تقیّه باشد و این شرایطی است که تأمین آن بر عهده‌ی مسلمانان است. حال سؤالی که پیش می‌آید آن است که اگر مسلمانان این شرایط را ایجاد نکردند و به این ترتیب، مانع از اقامه‌ی کلّ اسلام شدند، آیا اقامه‌ی جزئی از اسلام بدون اقامه‌ی کلّ آن، برای آنان مفید و جایز است؟ پاسخی که سیّدنا المنصور به این سؤال بسیار مهم می‌دهد آن است که اقامه‌ی جزئی از اسلام بدون اقامه‌ی اجزاء دیگرش مفید و جایز نیست؛ نه به این معنا که واجب است همان جزء از اسلام هم ترک شود، بل به این معنا که واجب است همه‌ی اجزاء آن با هم اقامه شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۵ ، ۰۴:۱۹

(أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطاهرین

در دو درس قبل، روشن شد که اقامه‌ی اسلام تنها هنگامی تأمین کننده‌ی سعادت مسلمانان است که کلّ آن بدون زیادت و نقصان اقامه شود. اکنون این سؤال پیش می‌آید که آیا اصلاً اقامه‌ی کلّ اسلام به این صورت ممکن است؟! با توجّه به اینکه یک ارتکاز ذهنی برای مسلمانان وجود دارد و آن این است که اقامه‌ی کلّ اسلام بدون زیادت و نقصان ممکن نیست؛ به این معنا که از عهده‌ی مسلمانان خارج است. بسیار شنیده‌ایم که آنان می‌گویند: هیچ یک از ما قادر نیست به همه‌ی اسلام عمل کند و از این رو، عمل به هر مقدار از آن که برایمان مقدور است کافی است. امّا سؤال آن است که آیا این پیش‌ذهنیّت شایع درست است و عمل به همه‌ی اسلام مقدور نیست؟! در این صورت، همه‌ی اسلام برای چه منظوری تشریع شده است؟! شکّی نیست که تشریع آن عبث نبوده، بلکه با هدف عمل به آن انجام شده است. از این رو، پیش‌ذهنیّت مذکور با وجود شیوعی که در میان مسلمانان یافته است، درست نیست و اقامه‌ی کلّ اسلام ممکن است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۵ ، ۰۴:۰۳

(أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطاهرین

در درس قبل روشن شد که بر خلاف پندار اسلام‌گریزان، اسلام تأمین کننده‌ی سعادت مسلمانان و حلّال مشکلات مادّی و معنوی آنان است، مشروط به اینکه از یک سو عین آن عاری از هر زیادتی و از سوی دیگر کلّ آن بدون هر نقصانی اقامه شود. درباره‌ی ضرورت اقامه‌ی عین اسلام در درس قبل به تفصیل سخن گفتیم و در این درس درباره‌ی ضرورت اقامه‌ی کلّ اسلام سخن می‌گوییم. سیّدنا المنصور تحت عنوان)

2 . اقامه‌ی کلّ اسلام

(می‌فرماید:) افزون بر اقامه‌ی عین اسلام به صورت خالص و بر کنار از عقاید و احکام غیر حقیقی (که ضرورت آن در درس قبل روشن شد)، اقامه‌ی کلّ اسلام به صورت کامل و بر کنار از تجزیه (یعنی جدا کردن اجزاء آن از یکدیگر) و تبعیض (یعنی ترجیح جزئی از آن بر جزئی دیگر)، ضروری است؛ زیرا اسلام، یک مجموعه‌ی مرتبط و به هم‌پیوسته (یعنی غیر قابل تجزیه و تبعیض)، مانند یک نظام دقیق (نظیر ساعت) و زنجیره‌ی حلقه در حلقه (نظیر تسبیح) است که هر جزء آن (نه به صورت مستقل، بلکه) با نظر به جزء دیگرش، تشریع شده (مثلاً احکام جزایی آن از یک سو با نظر به احکام عبادی آن و از سوی دیگر با نظر به احکام اقتصادی آن تشریع شده)، به نحوی که قطع نظر از آن، قابل تشریع (توسّط خداوند) نبوده (چراکه عادلانه نبوده) و چه بسا تشریع آن، ناقض غرض بوده است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۵ ، ۰۶:۰۴

(أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطاهرین

آنچه تا اینجا دانستیم دو مقدّمه‌ی بسیار ضروری برای ورود به بحث اصلی بود؛ زیرا بحث اصلی چنانکه در درآمد کتاب تبیین شد، بازگشت به اسلام حقیقی است و بازگشت به اسلام حقیقی به شناخت اسلام حقیقی نیاز دارد و شناخت آن بدون التزام به معیار شناخت و اجتناب از موانع آن ممکن نیست؛ تا جایی که هر کسی قرائت متفاوتی از اسلام حقیقی ارائه می‌دهد، بدون اینکه قضاوت قطعی درباره‌ی آن ممکن باشد. اینکه برخی می‌گویند هر کسی قرائت خود از اسلام را برترین قرائت می‌داند و با این وصف، قرائت واقعاً برتری از اسلام وجود ندارد، سخن صحیحی نیست؛ زیرا همان طور که دیدیم، برای شناخت اسلام معیار و موانعی وجود دارد و هر قرائتی از آن که با معیار شناخت سازگارتر و از موانع شناخت دورتر باشد، قرائت برتری است. از این رو، سیّدنا المنصور نخست درباره‌ی معیار شناخت سخن گفت و سپس موانع شناخت را یکی پس از دیگری معرّفی کرد و منشأ و تبعات هر یک را به تفصیل توضیح داد تا زمینه برای شناخت برترین قرائت از اسلام فراهم شود.

اما در آغاز بحث درباره‌ی «بازگشت به اسلام»، دو سؤال مهم و بنیادین مطرح می‌شود: یکی آنکه آیا اصلاً بازگشت به اسلام برای مسلمانان ضرورت دارد؟ و دیگر آنکه آیا بازگشت به اسلام برای آنان ممکن است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۵ ، ۰۶:۰۲

(أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطاهرین

در درس قبل با خرافه‌گرایی در میان اهل تصوّف آشنا شدیم و دانستیم که صوفیان مسلمان بیش از هر گروه مسلمان دیگری از عقلانیّت اسلامی فاصله گرفته‌اند و به احساسات و خیالات در حوزه‌ی دین روی آورده‌اند. اما روشن است که خرافه‌گرایی به این گروه از مسلمانان منحصر نیست و گروه‌های دیگری از آنان را نیز آلوده کرده است. یکی از این گروه‌های دیگر، بدون شک اهل تشیّع هستند که بعد از اهل تصوّف، احساساتی‌ترین و خیالاتی‌ترین گروه مسلمان در عرصه‌ی دین‌اند و البته به نظر شریف سیّدنا المنصور، در این زمینه از اهل تصوّف تأثیر پذیرفته‌اند. ایشان تحت عنوان)

[خرافه‌گرایی در مسلمانان اهل تشیّع]

(می‌فرماید:) حاصل (یعنی جمع‌بندی این بحث) آنکه بیشتر اهل تصوّف، خصوصاً (یعنی به صورت خاص) با بهره‌گیری از حربه‌ی شعر (تعبیر به «حربه» می‌فرماید برای اینکه شعر غیر اسلامی مانند سلاحی مخرّب به تخریب فرهنگ مسلمانان پرداخته است)، دوشادوش سلفیان (که از حربه‌ی خبر واحد برای همین منظور بهره گرفته‌اند)، به جنگ با عقلانیت برخاسته‌اند و (با ترویج عقل‌گریزی) زمینه‌ی خرافه‌گرایی و دین‌ورزی خیال‌پردازانه را در میان مسلمانان فراهم ساخته‌اند و تصویری غیر واقعی از اسلام ارائه داده‌اند که سخت گمراه کننده است؛ تا جایی که تأثیر (مستقیم و غیر مستقیم) آنان بر بسیاری از گروه‌های اسلامی، مانند زخمی (سطحی یا عمیق) بر پیکر آن‌ها، آشکار است و ردّ پای آنان در بسیاری از مذاهب مسلمانان (از شیعه گرفته تا حنابله)، قابل پی‌گیری است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۵ ، ۰۶:۰۰

(أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطاهرین

در درس قبل با معنای «خرافه» آشنا شدیم و دانستیم که گرایش به آن در همه‌ی گروه‌های اسلامی دیده می‌شود، ولی در میان اهل تصوّف به مراتب بیشتر است و این به سبب اتّکاء فوق العاده‌ی آنان به «ذوق» و «شعر» در حوزه‌ی دین است که آن را «عشق» و «عرفان» می‌نامند و مصرّانه در تضادّ با عقل می‌شمارند. در حالی که با توضیحات سیّدنا المنصور دریافتیم که در ضدّیّت با عقل خیری نیست و هر خیری هست در هماهنگی با عقل است و «شهود» به معنای مشاهده‌ی حق در عالم مجرّدات، هرگاه آن را در عالم مادّیّات عملی بدانیم، ابزاری برای عقل مانند بینایی است که در خدمت آن قرار می‌گیرد. از این رو، سیّدنا المنصور)

[نقش مسلمانان اهل تصوّف در گسترش عقل‌گریزی]

(میان مسلمانان را برجسته می‌داند و می‌فرماید:) از اینجا می‌توان گفت که اهل تصوّف مسلمان (با توجّه به اصراری که بر وجود تضاد میان عقل و عرفان داشته‌اند،) در کنار اهل حدیث مسلمان (که بر وجود تضاد میان عقل و شرع تأکید داشته‌اند)، نقش برجسته‌ای در گسترش عقل‌گریزی میان مسلمانان داشته‌اند (یعنی اهل حدیث از یک سو و اهل تصوّف از سوی دیگر، مانند دو لبه‌ی قیچی، تا حدّ زیادی پیوند مسلمانان با عقل را بریده‌اند)؛ با این تفاوت که اهل حدیث مسلمان، مروّج دین‌داری خبرگرایانه (یعنی مبتنی بر خبر واحد) بوده‌اند و اهل تصوّف مسلمان، مروّج دین‌داری شاعرانه! (یعنی مبتنی بر شعر!) در حالی که (هر چند خبر واحد، ظنّی و بی‌اعتبار است،) شعر به مراتب بی‌اعتبارتر از خبر ظنّی است (چراکه از تخیّل شاعر بر می‌خیزد و جنبه‌ی وهمی دارد)؛ بل بیشتر آن چیزی جز مغالطه (به معنای قیاس‌های نادرست از لحاظ مادّه یا صورت) و بازی با الفاظ (به شکلی فریبنده و سرگرم‌کننده) نیست که به سبب آهنگ (یعنی وزن و قافیه‌ی) خود، عقل را ساکت می‌سازد (به نحوی که اعتراض نکند)، بی‌آنکه قانع سازد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۵ ، ۰۵:۵۵

(أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطاهرین

آخرین مانع از موانع اصلی و عمده‌ی شناخت که سیّدنا المنصور در کتاب ارزشمند خود «بازگشت به اسلام» تبیین فرموده، «خرافه‌گرایی» است. البته همان طور که خود در مبحث «جمع‌بندی موانع شناخت» می‌فرماید، موانع شناخت منحصر به این هفت مانع نیست و ذکر این هفت مانع از باب احصاء و استقصاء نبوده است، ولی می‌توان ادّعا کرد که این هفت مانع، رؤوس و امّهات موانع شناخت هستند و سایر موانع شناخت به سادگی و روشنی در ذیل یکی از آن‌ها می‌گنجند؛ همچنانکه می‌توان امیدوار بود که اگر کسی از این «هفت خان معرفت» بگذرد، به این معنا که این هفت مانع را در جهادی اکبر از ذهن خود بیرون کند و قلبش را از نجاست آن‌ها پاکیزه سازد، بتواند حق را با نظر عقلانی به آن بشناسد و هرگز دچار اشتباه و انحراف در تشخیص نشود إن شاء الله.

 سیّدنا المنصور درباره‌ی خان هفتم معرفت، تحت عنوان)

7 . خرافه‌گرایی

(می‌فرماید:) یکی دیگر از موانع شناخت، «خرافه‌گرایی» (یعنی گرایش فکری به خرافه) است. (اما منظور از خرافه چیست؟ پاسخ به این سؤال از آن جهت اهمّیت دارد که این واژه مورد سوء استفاده‌ی بسیاری از فرقه‌ها، مذاهب و اشخاص در طول تاریخ اسلام قرار گرفته؛ به این ترتیب که هر یک از آن‌ها، دیگری را به آن متّهم کرده و خود را از آن مبرّا دانسته و علّتش هم جدا از غرض‌ورزی‌های آن‌ها نسبت به یکدیگر، ابهامی بوده که در تعریف آن وجود داشته است. از این رو، سیّدنا المنصور آن را به روشنی تعریف می‌کند و می‌فرماید:) منظور از خرافه، انگاره‌ای مخالف با عادت است که بنیادی بر عقل و شرع ندارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۵ ، ۰۵:۳۳

(أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطاهرین

در درس قبل مفهوم تکبّر و منشأ آن تبیین شد و سخن به تبعات آن رسیدکه مبتنی بر جلوگیری از شناخت حق و التزام به آن است و متأسفانه در میان مسلمانان شیوع فراوانی دارد و از همه بیشتر در میان سه گروه از آنان قابل مشاهده است: اهل علم، اهل قدرت و اهل ثروت. سیّدنا المنصور پیش از هر چیز درباره‌ی)

 [تکبّر اهل علم]

(که تبعات مهم‌تری دارد هشدار می‌دهد و می‌فرماید:) بلکه عالمانشان (در اینجا بیشتر به معنای عالمان دینی با توجّه به اینکه «عالم» در ادبیات اسلامی به معنای عالم دینی است) از ثروتمندان و قدرتمندانشان مغرورترند؛ چراکه احترام مسلمانان به آنان (با نظر به حرمت دین) بیشتر و تملّق‌شان از آنان (یعنی ستایش و چاپلوسی‌شان برای آنان) شدیدتر است (چنانکه از القاب عجیب و غریبی که به آنان می‌دهند معلوم است)؛ تا جایی که آنان را درباره‌ی خود به اشتباه انداخته (یعنی باورشان شده که این تملّق‌های احساسی عوام صحیح است) و به این توهّم دچار کرده است که (واقعاً) از دیگران برترند؛ در حالی که مبنای برتری در اسلام، علم (به معنای معلومات بیشتر) نیست، بلکه تقوا (به معنای عمل به واجبات و ترک محرّمات الهی) است؛ چنانکه خداوند فرموده است: «ِإِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ ۚ»؛[1] «هرآینه گرامی‌ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۵ ، ۰۵:۳۱

(أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطاهرین

در سیر و سلوک خود برای آشنایی با موانع بزرگ شناخت، به «تکبّر» می‌رسیم که نقش بسیار کهن و مهمّی در هبوط انسان و بدبختی او داشته است؛ زیرا چیزی که ابلیس را به تمرّد از فرمان خداوند و دشمنی با انسان تا حدّ إغوا و إضلال او واداشت، تکبّر بود؛ با توجّه به اینکه وقتی خداوند از او خواست تا در برابر آدم سجده کند، او خود را از وی برتر شمرد و گفت: «أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ» [أعراف/ 12]؛ «گفت من از او برترم من را از آتش آفریدی و او را از گل آفریدی». لذا خداوند بر او غضب کرد و فرمود: «فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ» [أعراف/ 13]؛ «فرود آی از آن که تو را نمی‌رسد که در آن تکبّر کنی، پس بیرون شو که تو از فرومایگانی» و این سبب کینه‌توزی او با فرزندان آدم و تبعاً بدبختی و گمراهی آنان بود. با این حساب، تکبّر را باید خصلتی شیطانی و از شوم‌ترین موانع شناخت دانست که متأسفانه هنوز نقش خودش را در بدبختی و گمراهی آدمیان ایفا می‌کند. بر این اساس، سیّدنا المنصور درباره‌ی این مانع خطرناک هشدار می‌دهد و تحت عنوان)

6 . تکبّر

(می‌فرماید:) یکی دیگر از موانع شناخت، «تکبّر» به معنای خودبزرگ‌پنداری است که (تنها برای خداوند صحیح است؛ چون تنها اوست که واقعاً بزرگ است و هیچ نقصانی ندارد و دیگران همه کم یا بیش کوچکند و تکبّر در آن‌ها یک توهّم به معنای بزرگ‌تر پنداشتن خود از چیزی که واقعاً هستند است که) در بی‌نیاز پنداشتن خود از شناخت حق نمود می‌یابد (یعنی تکبّر باعث می‌شود که متکبّر خودش را از شناخت حق بی‌نیاز بداند و به خودش یا دیگران بگوید که من خودم همه چیز را می‌دانم و نیازی به دانستن چیزی ندارم و کسی نمی‌تواند به من چیزی بیاموزد) و (این توهّمی است که) به سرکشی (یعنی استنکاف و تمرّد) از قبول آن (یعنی قبول حق) می‌انجامد؛ چنانکه خداوند (درباره‌ی این پی‌آمد تکبّر) فرموده است: «کَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَىٰ؛ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَىٰ»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۵ ، ۰۵:۲۹