برای مشاهدهی درس چهارم شرح شیخ صالح سبزواری بر کتاب شریف بازگشت به اسلام اثر علامه منصور هاشمی خراسانی در وبسایت دفتر حفظ و نشر آثار ایشان کلیک کنید: بداهت معیار شناخت؛ عقل؛ شرح کتاب بازگشت به اسلام
أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
(الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی اللّه علی محمّد و آله الطّاهرین)
3 . (خصوصیّت سوم معیار شناخت پس از ضرورت و وحدت) بداهت (یعنی بدیهی بودن) معیار شناخت (است. سیّدنا المنصور در تبیین این خصوصیّت میفرماید:) منظور از معیار شناخت چیزی است که خود به خود (یعنی بدون کمک چیزی دیگر) شناخته است و موجب شناخت چیزهای دیگر میشود؛ به این معنا که برای شناخت آن به چیز دیگری نیاز نیست و چیزهای دیگر به وسیلهی آن شناخته میشوند (این معنای بداهت است)؛ مانند نور که خود به خود دیده و موجب دیده شدن چیزهای دیگر میشود. این بدان معناست که معیار شناخت، خود نیازی به شناخت ندارد؛ چراکه اگر خود نیازی به شناخت داشته باشد، شناخت آن نیز خود به معیاری نیازمند خواهد بود و این به معنای تسلسل است که امکان ندارد (منظور از «تسلسل» این است که یک چیز برای به وجود آمدن، به چیز دیگری نیاز داشته باشد و آن چیز دیگر هم به همین ترتیب برای به وجود آمدن، به چیز دیگری نیاز داشته باشد و آن چیز دیگر هم به همین ترتیب و این زنجیره همینطور ادامه داشته باشد بدون آنکه به چیزی ختم شود که برای به وجود آمدن، به چیز دیگری نیاز نداشته باشد. واضح است که در چنین وضعیتی به وجود آمدن هیچیک از این چیزها، امکان ندارد؛ مثل اینکه چند نفر بخواهند از یک اتاق خارج شوند، ولی با هم تعارف داشته باشند و هیچکدام حاضر به خارج شدن پیش از دیگری نباشد. واضح است که با این حساب هیچکدامشان از اتاق خارج نخواهد شد، مگر آنکه بالأخره یک کدامشان دست از تعارف بردارد و از اتاق خارج شود. در رابطه با معیار شناخت هم همینطور است. سیّدنا المنصور میفرماید: اگر معیار شناخت، خودش به شناخت نیاز داشته باشد، شناخت آن نیز خودش به معیار شناخت نیاز دارد؛ چون فرض این است که شناخت بدون معیار ممکن نیست و با این وصف، هیچ شناختی حاصل نخواهد شد. از این رو، میفرماید:)