شرح آثار منصور هاشمی خراسانی

پایگاه شرح کتاب ارزشمند بازگشت به اسلام اثر علامه منصور هاشمی خراسانی

شرح آثار منصور هاشمی خراسانی

پایگاه شرح کتاب ارزشمند بازگشت به اسلام اثر علامه منصور هاشمی خراسانی

بسم الله الرحمن الرحیم.
ان شاء الله در این پایگاه شرح‌های کتاب شریف بازگشت به اسلام اثر حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی، به 5 زبان زنده‌ی دنیا را قرار خواهیم داد. شرح‌های موجود عبارتند از شرح شیخ صالح سبزواری به زبان فارسی؛ شرح شیخ عبدالسلام به زبان دری؛ شرح دکتر جوادی به زبان انگلیسی؛ شرح قربانف فیض الدین به زبان تاجیکی؛ شرح شیخ ابو ابراهیم سمرقندی به زبان عربی.

آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معیار شناخت» ثبت شده است

برای مشاهده‌ی درس پنجم شرح شیخ صالح سبزواری بر کتاب شریف بازگشت به اسلام اثر علامه منصور هاشمی خراسانی در وبسایت دفتر حفظ و نشر آثار ایشان کلیک کنید: وحدت عقل و مراتب آن؛ شرح کتاب بازگشت به اسلام

أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

(الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی اللّه علی محمّد و آله الطّاهرین)

(قبلاً روشن شد که معیار شناخت، سه خصوصیّت دارد: اوّل اینکه ضروری است، دوّم اینکه واحد است و متعدّد نیست و سوّم اینکه بدیهی است و خودش نیاز به شناخت ندارد. گفتیم این سؤال مطرح می‌شود که آیا عقل این سه خصوصیّت را دارد تا معیار شناخت باشد؟ از درس قبل روشن شد که خصوصیّت اوّل را دارد؛ چون روشن شد که انسان چه بخواهد و چه نخواهد مجبور است از عقل خود استفاده کند و استفاده از عقل، خصلت ذاتی اوست و این بالاترین حدّ ضرورت است. امّا خصوصیّت دوّم)

بخش وحدت عقل کتاب بازگشت به اسلام

وحدت عقل

(است؛ به این معنا که عقل یک حقیقت واحد است و تعدّد حقیقی ندارد. سیّدنا المنصور در تبیین این خصوصیّت می‌فرماید:) عقل، گوهر یکدانه‏‌ای است (از باب تشبیه به لحاظ ارزش معنوی) که میان فرزندان آدم مشترک است (به این نحو که همه‌ی آن‌ها از آن بهره‌مندند) و مبنای اختیار فردی و مسئولیت اجتماعی آنان و حلقه‏‌ی اتصال‏شان به یکدیگر محسوب می‌‏شود (یعنی هر انسان به لحاظ فردی وقتی دارای اختیار محسوب می‌شود و قادر به انتخاب خوبی یا بدی است که عقل داشته باشد و لذا فرد دیوانه مختار محسوب نمی‌شود و قادر به انتخاب نیست. همچنین هر انسان به لحاظ اجتماعی و در ارتباط با دیگران وقتی مسؤول، محسوب می‌شود و باید پاسخ‌گوی عملکرد خود در قبال دیگران باشد که عقل داشته باشد و لذا فرد دیوانه، مسؤول محسوب نمی‌شود و مکلّف نیست. همچنین چیزی که مبنای تفهیم و تفاهم میان انسان‌ها محسوب می‌شود و آن‌ها را در عرصه‌های مختلف به هم پیوند می‌دهد، عقل است. می‌فرماید:) 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۷

برای مشاهده‌ی درس چهارم شرح شیخ صالح سبزواری بر کتاب شریف بازگشت به اسلام اثر علامه منصور هاشمی خراسانی در وبسایت دفتر حفظ و نشر آثار ایشان کلیک کنید: بداهت معیار شناخت؛ عقل؛ شرح کتاب بازگشت به اسلام

أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

(الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی اللّه علی محمّد و آله الطّاهرین)

بخش بداهت معیار شناخت کتاب بازگشت به اسلام

3 . (خصوصیّت سوم معیار شناخت پس از ضرورت و وحدت) بداهت (یعنی بدیهی بودن) معیار شناخت (است. سیّدنا المنصور در تبیین این خصوصیّت می‌فرماید:) منظور از معیار شناخت چیزی است که خود به خود (یعنی بدون کمک چیزی دیگر) شناخته است و موجب شناخت چیزهای دیگر می‏‌شود؛ به این معنا که برای شناخت آن به چیز دیگری نیاز نیست و چیزهای دیگر به وسیله‏‌ی آن شناخته می‏‌شوند (این معنای بداهت است)؛ مانند نور که خود به خود دیده و موجب دیده شدن چیزهای دیگر می‏‌شود. این بدان معناست که معیار شناخت، خود نیازی به شناخت ندارد؛ چراکه اگر خود نیازی به شناخت داشته باشد، شناخت آن نیز خود به معیاری نیازمند خواهد بود و این به معنای تسلسل است که امکان ندارد (منظور از «تسلسل» این است که یک چیز برای به وجود آمدن، به چیز دیگری نیاز داشته باشد و آن چیز دیگر هم به همین ترتیب برای به وجود آمدن، به چیز دیگری نیاز داشته باشد و آن چیز دیگر هم به همین ترتیب و این زنجیره همین‌طور ادامه داشته باشد بدون آنکه به چیزی ختم شود که برای به وجود آمدن، به چیز دیگری نیاز نداشته باشد. واضح است که در چنین وضعیتی به وجود آمدن هیچ‌یک از این چیزها، امکان ندارد؛ مثل اینکه چند نفر بخواهند از یک اتاق خارج شوند، ولی با هم تعارف داشته باشند و هیچ‌کدام حاضر به خارج شدن پیش از دیگری نباشد. واضح است که با این حساب هیچ‌کدامشان از اتاق خارج نخواهد شد، مگر آنکه بالأخره یک کدامشان دست از تعارف بردارد و از اتاق خارج شود. در رابطه با معیار شناخت هم همین‌طور است. سیّدنا المنصور می‌فرماید: اگر معیار شناخت، خودش به شناخت نیاز داشته باشد، شناخت آن نیز خودش به معیار شناخت نیاز دارد؛ چون فرض این است که شناخت بدون معیار ممکن نیست و با این وصف، هیچ شناختی حاصل نخواهد شد. از این رو، می‌فرماید:)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۵۲

برای مشاهده‌ی درس سوم شرح شیخ صالح سبزواری بر کتاب شریف بازگشت به اسلام اثر علامه منصور هاشمی خراسانی در وبسایت دفتر حفظ و نشر آثار ایشان کلیک کنید: وحدت معیار شناخت؛ منکران؛ شرح کتاب بازگشت به اسلام

أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

«الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی اللّه علی محمّد و آله الطّاهرین»

(سیّدنا المنصور در باب) منکران وحدت حق و معیار شناخت آن (می‌فرماید:) وحدت حق و شناخت آن و معیاری که برای آن لازم است، از مسائل ضروری است (یعنی از مسائلی است که ضرورتاً معلوم است و لذا اذعان به آن ضروری و واجب است) که تردید در آن معنا ندارد (یعنی معنای معقولی که قابل توجیه عقلایی باشد، ندارد). با این حال، از دیرباز (یعنی از قبل اسلام) تاکنون کسانی بوده‏‌اند که در آن تردید داشته‏‌اند و حتی آن را انکار نموده‏‌اند (اوّلین گروه از این کسان که سیّدنا المنصور، نام می‌برد).

[سوفسطائیان]

(است. می‌فرماید:) به عنوان نمونه (یعنی از باب مثال نه از باب احصا و ذکر همه‌ی موارد؛ چون ممکن است گروه‌های دیگری هم باشند که همین نظر را داشته باشند)، می‏‌گویند (تعبیر می‌فرماید به «می‌گویند» به خاطر اینکه این موضوع، شهرت دارد ولی مربوط به قبل از اسلام است و شاید به صورت قطعی ثابت نباشد. به هر حال بنا بر نقلی که مشهور است) در یونان باستان گروهی بوده‌‏اند که برای حق وجود واحدی نمی‏‌شناخته‏‌اند و آن را تابع نظر انسان می‏‌پنداشته‏‌اند. به زعم این گروه که «سوفسطائیان» نام گرفته‏‌اند (ظاهراً این یک نام یونانی است و کلمه‌ی «سفسطه» به معنای مغالطه و فریبکاری لفظی از این نام گرفته شده است. به هر حال به زعم این گروه و هم‌فکرانشان که امروز هم هستند)، حق چیزی است که انسان آن را حق می‏‌شمارد و می‏‌تواند آن را ولو با نیروی جدل به اثبات برساند. این به آن معناست که حق، وجودی ثابت (یعنی غیر قابل تغییر) و مستقل از انسان ندارد و بسته به شناخت انسان از آن تغییر می‌‏یابد. به عبارت دیگر، این شناخت انسان نیست که از حق تبعیّت می‏‌کند (چون اصلاً حقّی خارج از ذهن انسان نیست)، بل این حق است که تابع شناخت انسان است (چون فقط در ذهن او وجود دارد و یک چیز تخیّلی است) و اگر انسان حقّی را نشناسد، در واقع حقّی وجود ندارد!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۵۸